هفت مفهومِ اساسیِ سرمایه گذاری برای مدیریتِ ارزش سبد دارایی ها
اگر می خواهید بازدهی سبد سرمایه گذاری خود را بالاتر ببرید باید شیوه تفکر و رویکرد خود را نسبت به مفاهیم اساسی سرمایه گذاری تغییر دهید
قصد داریم هفت مفهوم اساسی سرمایهگذاری را بررسی کنیم که برای مدیریت موفق ارزش سبد دارایی ها لازم هستند. توجه داشته باشید که هیچیک از این مفاهیم مستلزم داشتنِ استعداد یا مهارت خاصی نیستند. با این حال کمی تلاش و زمان لازم است تا شیوهی تفکر و رویکردمان به سرمایهگذاری را تغییر دهیم.
1. اهمیت زمان
این سوال که برای دوران بازنشستگی از چه زمانی باید شروع به سرمایهگذاری کرد سوال آسانی به نظر میرسد، اما تعداد کمی از افراد اهمیت پاسخ به آن را درک میکنند. “رشد نمایی”(1) مفهومِ سرمایهگذاری قدرتمندی است که «زمان» را به مهمترین عامل در تعیین ارزش سبد دارایی های شما تبدیل میکند.
هر چه زودتر شروع به سرمایهگذاری کنید، احتمال اینکه انتخابهای بیشتری داشته باشید و بازنشستگی خوبی را تجربه کنید افزایش پیدا میکند. به دلیل قدرتِ بهره مرکب، سرمایهگذاریهای انجامشده در سالهای اولیهی شما چندین برابر باارزشتر از سرمایهگذاریهایی است که در دوران نزدیک به بازنشستگی انجام میدهید.
اگر فرض کنیم در 65 سالگی، سالانه به چهل هزار دلار درآمد بازنشستگی احتیاج دارید (علاوه بر مزایای تامین اجتماعی) باید حدود یک میلیون دلار برای دوران بازنشستگی پسانداز کنید.در زیر مبالغی را میبینید که هر ماه باید سرمایهگذاری کنید تا به پسانداز یک میلیونی برسید، با این فرض که سود سرمایهگذاری شما 8 درصد باشد:
در 25 سالگی: 285 دلار در ماه
در 35 سالگی: 667 دلار در ماه
در 45 سالگی: 1687 دلار در ماه
این موضوع اهمیت زمان را نشان میدهد. شما باید اجازه دهید “جادوی بهره مرکب” (2) با گذشت زمان برایتان کار کند.با کمی صرفهجوییِ بیشتر در سالهای اولیه میتوانید پسانداز کافی برای یک بازنشستگی راحت را داشته باشید. اگر منتظر باشید و بخواهید از میانسالی شروع کنید کار بسیار سختتر میشود.
2. پایین نگهداشتنِ هزینهها
هزینههای بالا ضرر زیادی به ارزشِ سبد دارایی وارد میکنند. انتخابِ بهترین ابزار سرمایهگذاری اولین قدم در پایین نگهداشتنِ هزینههاست. نرخ هزینهی صندوق سرمایهگذاری مشترک به دلیل کاهش بازدهِ سرمایهگذار مشهور است.
حتی یک درصد میتواند تفاوتی باورنکردنی ایجاد کند. 100 هزار دلار سرمایهگذاری به مدت 30 سال با سودِ 6.5% درصد (شش و نیم درصد) میشود 699179 دلار. در حالیکه 100 هزار دلار سرمایهگذاری به مدت 30 سال با سود 5.5% درصد (پنج و نیم درصد) میشود 518738 دلار. به عبارت دیگر اگر هزینههای سرمایه گذاری بازده سالانهی شما را فقط یک درصد کاهش دهند، با 100 هزار دلار سرمایهگذاری در مدت 30 سال، شما 180 هزار دلار کمتر سود میکنید.
3. تخصیص دارایی
تخصیص دارایی همان چیزی است که بخش اعظم برگشت سرمایه گذاری شما را تعیین میکند. این مهمترین تصمیم شما در سرمایهگذاری است. مطالعات نشان داده است که متوسط بازده سرمایهگذاری واقعیِ یک سرمایهگذار به میزان قابل توجهی کمتر از میانگین بازار است. این به این دلیل است که مردم زمانی که قیمتها بالاست تمایل به خرید دارند و زمانی که قیمتها پایین میآید تصمیم به فروش میگیرند.
تجزیه و تحلیل تاریخی ثابت کرده است که ارزش سرمایهگذاری به هنگام خرید، بازده بلندمدت (دورههای زمانی 10 ساله و بیشتر) آنها را تعیین میکند.
خریدِ دارایی با ارزش بالا، برگشت کمی دارد. اما خرید با ارزش پایین بازدهی متوسط به بالایی خواهد داشت. زمانِ خرید تحت کنترل و اختیارِ شماست. هنگامی که ارزش ها بالاست محافظهکار باشید. پول نقد را نگه دارید و آمادگی ذهنی داشته باشید تا موقعی که قیمتها خوب بودند سهامِ بیشتری بخرید.
از مقایسهی بازارها در کوتاه مدت چشمپوشی کنید. اکثر سرمایهگذارها بسیار کوتاهبین و کمطاقتاند و خواستارِ پاداش فوری هستند.
4. تنوع مناسب در سبد دارایی ها
تنوع در تعدادِ کم مزایای زیادی دارد. به عبارت دیگر، سه نوع سهم بسیار بهتر از دو نوع سهم، و شش نوع سهم بسیار بهتر از سه نوع سهم است. اما با اضافهشدنِ هر نوع سرمایهگذاری اضافی، سودِ نهایی نیز کاهش مییابد. به عنوان مثال افزودنِ سهم یازدهم به یک سبد تشکیل شده از ده نوع سهم سود قابل توجهی به همراه خواهد داشت. اما افزودنِ 1 نوع سهم یا حتی 10 نوع سهم به یک سبد تشکیل شده از 100 نوع سهم همان سود را به همراه نخواهد داشت. مزایای آن کم خواهد بود اما هزینههای بسیار بالایی میتواند داشته باشد.
تنوع در سرمایهگذاری معایبی هم دارد(3). هزینههای ناشی از تنوعِ بیش از حد در سرمایهگذاری، شاملِ هزینههای معامله و هزینه های تنوع بیش از حد است. تنوعِ بیش از حد کیفیت را کاهش میدهد، منجر به عملکردِ متوسط میشود و هزینههای شما را نیز افزایش میدهد. بنابراین در حالی که تنوعِ کم میتواند ویرانگر باشد، از تنوع بیش از حد نیز باید دوری کرد.
بیشترِ مطالعات نشان میدهد که تنوع بین15 تا 30 نوع سرمایهگذاریِ تنوع بهینه است و بهترین سود را میدهد. تنوعِ بیشتر از این مقدار بازدهی و سودِ کمتری به همراه دارد و در مقطعی، هزینهها از سود نهایی هم بیشتر خواهند شد. هدف توام داراییهایی است که همبستگیِ کمی دارند. شما میخواهید آن تعداد دارایی که دارید (یعنی 15 تا 30) متفاوت از هم عمل کنند و مزایای متنوعسازی را هم فراهم کنند.
به عنوان مثال، فرض کنیم شما 15 سهام متعلق به صنعت هواپیمایی را در سبد سهام خود دارید. در این حالت سبد دارایی شما در صنعت هواپیمایی تنوع خواهد داشت، اما همزمان ریسک زیادی را هم بر سبد خود تحمیل میکنید. آن 15 سهامِ شرکت هواپیمایی همبستگی بالایی با هم دارند. برای به دست آوردن حداکثرِ سود از تنوع، میتوانید یک یا دو تا از بهترین سهامهای متعلق به چند صنعت مختلف را بخرید. سهامهای مربوط به صنایع مختلف نسبت به سهامهای موجود در صنایع مشابه معمولا همبستگی کمتری با هم دارند.
به عنوان مثال، اگر سهامهای مربوط به کالاهای غیرضروی مصرفکننده ها به دلیل کاهش رشدِ اقتصادی پایین بیایند، سهام های مربوط به کالاهای اصلی مصرفی ممکن است وضعیتِ بسیار بهتری داشته باشند. اگر صنایع مختلف به خاطر تورم خسارت ببینند، سهام طلا میتواند کاهش ارزشِ آنها را جبران کند. اگر سهام شرکتهای هواپیمایی از افزایش هزینههای سوخت رو به پایین باشند، سهام نفت ممکن است در حال افزایش باشد.
5. دنبالهرویِ دیگران نباشید.
در بحثِ مدیریت پرتفوی (سبد سهام)، پیروی از دیگران میتواند به بازدهی پایین سرمایهگذاریتان منجر شود.«جان تمپلتون» گفته است: اگر میخواهید عملکرد بهتری نسبت به دیگران داشته باشید باید کارها را به شکلی متفاوت از آنها انجام دهید.
به خاطر دارم وقتی بچه بودم پدربزرگم در یک کشتارگاه کار میکرد. او ما را به آنجا میبرد و به ما نشان میداد که اگر گلهای از گاوها را به سمت کشتارگاه هدایت کنند، به استثنای چند تا بقیه با خوشحالی گله را دنبال میکنند تا واردِ کشتارگاه شوند. پیروی از دیگران مانند تفکر گروهی است. در تقلیدکردن از دیگران یکجور آرامش عاطفی نهفته است.
وقتی بقیه موافقِ ما هستند احساسِ خوبی داریم. وقتی دنبالهرویِ اکثریت هستیم احساسِ راحتی میکنیم. سرمایهگذار ارزشی باید یاد بگیرد که به عنوان یک فرد راحت باشد، فردی که متفاوت از اکثریت فکر میکند.
اگر در بورس، صنعت یا بازار، قیمتها همگی روند صعودی دارد مراقب باشید؛ این بدان معناست که سرمایهگذاران کمی برای خرید باقی ماندهاند ولی در عوض بسیاری از آنها برای فروش سرمایهگذاری میکنند. اگر قیمتها و بازار روند نزولی دارد، به دنبال فرصت باشید. چون سرمایهگذاران کمی برای فروش باقی ماندهاند و قیمتها قابل چانهزنی هستند.
6. فقط سهم نمی خرید؛ در واقع دارید روی یک کسبوکار سرمایه گذاری می کنید
وقتی شما سهامی را میخرید، در واقع دارید روی یک کسبوکار سرمایهگذاری میکنید. با اینکه چیزی که می خرید فقط یک سهم کوچک است اما باید طوری به آن نگاه کنید گویی که کل آن کسبوکار را معامله کردهاید. داشتن چنین دیدگاهی مهم است زیرا نوع تفکر و تصمیمگیری شما در مورد سرمایهگذاریتان را تخت تاثیر قرار می دهد.
خرید کسبوکار و نه سهام، یکی از مهمترین سیاستهای سرمایهگذاری وارن بافت است. سرمایهگذاری شما فقط یک تکه کاغذ نیست که هر ساعت، هر روز یا هر هفته نگران قیمت آن باشید. مثل یک صاحب کسبوکار فکر و رفتار کنید. یک شرکت را طوری تجزیه و تحلیل کنید که انگار دارید کل آن را میخرید.
من شخصاً بر قیمت سهام تأکید نمیکنم بلکه به ارزش کل یک بنگاه اقتصادی و نسبت ارزشِ آن توجه میکنم. ارزشِ یک بنگاه اقتصادی، ارزش کل یک شرکت است. این کار مثل در نظر گرفتنِ پول نقد و بدهی است، درست مثل اینکه به جای خریدِ کسری از سهام یک شرکت، کل آن را بخرید.
7. حاشیهی امنیت
در بررسیای که از کتابِ «سرمایه گذار هوشمند» نسخهی اصلاح شده و به روز شده با تفسیر جدید توسط جیسون زویگ انجام دادهام(5)، اشاره کردهام که بنجامین گراهام مفهومِ «حاشیهی امنیت» در سرمایهگذاری را در آخرین فصل کتاب آورده است؛ چون معتقدم که او این مفهوم را برای تجزیه و تحلیل یک سرمایهگذاری بسیار مهم میدانست.
در سرمایهگذاری، حاشیهی امنیت به تفاوتِ بین قیمت بازار و ارزش اساسی یا ذاتی(6) آن سرمایهگذاری گفته میشود. مفهوم مالی و اصلیِ «حاشیهی امنیت» این است که: قیمت مهم است.
یک سرمایهگذار ارزشی، ارزش ذاتی یک دارایی را تخمین میزند و تعیین میکند که قبل از خرید دارایی چه میزان حاشیهی امنیت لازم است. تفاوتِ بین ارزش ذاتی و قیمتی که سرمایهگذار مایل به پرداخت آن است، همان حاشیهی امنیتِ لازم است.
داشتن حاشیهی امنیت، تضمین نمیکند که سرمایهگذاری شما سودآور باشد اما جایی برای اشتباه، اتفاقاتِ پیشبینینشده، بدشانسی یا قضاوتِ اشتباه باقی میگذارد. ریسک سرمایهگذاری و احتمال ضرر بزرگ وقتی کاهش مییابد که یک دارایی را به میزانی کمتر از ارزش واقعی آن بخریم. یک سرمایهگذار ارزشی برای کاهش ریسک و افزایش احتمال سودآوریِ سرمایهگذاریاش، به حاشیهی امنیت نیاز دارد.
هر چه حاشیهی امنیت بیشتر باشد، احتمال بازگشت سرمایه برای جبران ریسکی که کردهاید بیشتر خواهد بود.یک سرمایهگذار میتواند یک شرکت بزرگ با درآمد روزافزون را خریداری کند اما به دلیل بالابودن قیمت پرداختی، ضرر میکند.
هدف این است که سهام شرکتها را با تخفیفی قابل توجه نسبت به ارزش واقعیشان خریداری کنیم و حوصله کنیم تا آنچه خریده ایم تعدیل قیمتشده به ارزش واقعی خود برسد. وارن بافت آن را اینگونه توصیف میکند: «قیمت، چیزی است که آن را میپردازید. ارزش، چیزی است که آن را به دست میآورید.» این دو، یعنی قیمت و ارزش ممکن است به میزانِ قابل توجهی با هم اختلاف داشته باشند.
گراهام مینویسد: «حاشیهی امنیت همیشه به قیمتِ پرداختشده بستگی دارد. در یک قیمت ممکن است عدد بزرگی باشد، در بعضی قیمتهای بالاتر عددِ کوچکی باشد، و در یکسری قیمتهای بالاتر هم اصلا وجود نداشته باشد.»
بعضی اوقات قیمت یک دارایی خیلی بیشتر از ارزش آن است، در این صورت یا باید سمتِ آن نروید و یا اگر دارید بفروشید. گاهی اوقات هم قیمت دارایی به میزانِ قابل توجهی زیر ارزش واقعی آن است، در این حالت سرمایهگذارِ ارزشی مشخص میکند که آیا این قیمت حاشیهی امنیتِ آنها را تامین میکند یا خیر.
دو سرمایهگذار میتوانند سهام یکسانی را خریداری کنند اما دو نتیجهی کاملا متفاوت بگیرند. به عنوان مثال، فرض کنیم دو سرمایهگذار در مورد ارزش یک سهام عقیدهی یکسانی دارند: ارزش ذاتی سهامِ XYZ، پنجاه دلار است. سرمایهگذار الف 10٪ حاشیهی امنیت میپذیرد و سهام را با کاهشی اندک به قیمت 45 دلار خریداری میکند. سرمایهگذارِ ب محافظهکارتر است و به 40٪ حاشیهی امنیت نیاز دارد و منتظر میماند تا قیمت به 30 دلار افت کند. بعدا سهام به ارزش منصفانه یعنی 50 دلار برمیگردد.سرمایهگذار الف 11٪ سود میکند (45 دلار – 50 دلار)، اما سرمایهگذار ب، 67 درصد سود میکند (30 دلار – 50 دلار). تنها عاملی که سببِ این اختلاف میشود، قیمتِ پرداختشده است.
مفاهیم سرمایهگذاری
امیدوارم بحث بالا دربارهی این هفت مفهوم سرمایهگذاری، رویکرد و روندِ فکری متفاوتی را برای سرمایهگذاری در اختیارتان قرار دهد. مدیریت پرتفویِ ارزشی و موفق به طرز تفکر و نگرش متفاوتی نیاز دارد. همیشه سعی کنید بالاتر از حد متوسط باشید.
(2) magic of coumpounding
(3) disadvantages of diversification
(4) enterprise value and enterprise value ratios.
(5) The Intelligent Investor, Revised Edition, Updated with New Commentary by Jason Zweig
(6) intrinsic value
مطالب مرتبط :
هفت نکته برای هدف گذاری در یک طرح کسب و کار
این مطلب ترجمه ای است آزاد از مطلب منتشر شده توسط کن فالکنبری در سایت شخصی او در منبع زیر که توسط گروه مترجمانِ وب سایت آینده تهیه شده و صرفا جهت آشنایی با نظرات مختلف منتشر می گردد؛ بازنشر آن بدون ذکر منبع مجاز نیست و پیگرد حقوقی خواهد داشت.
برای اطلاع از تازه ترین اخبار کانادا به کانال تلگرامیِ آینده بپیوندید: https://t.me/AyandehCanada
***به نقل از: arborinvestmentplanner.com
مطلب قبل