چرا به اشتباه فکر می کنیم که کنترلِ زیادی بر جهانِ پیرامون مان داریم!

در طول سال‌ها تحقیقاتِ زیادی نشان داده است که ما بسته به اینکه احساس می‌کنیم بر چیزی کنترل داریم یا نه، آن را به گونه‌ی متفاوتی تجربه می‌کنیم. هر زمان که دیدیم داریم احساس می کنیم که کنترلِ زیادی روی اتفاقات داریم، باید بدانیم که در معرضِ تصمیم‌گیری‌های اشتباه هستیم. این امر می‌تواند منجر به خطاها و اشتباهات بسیاری در زندگی شود. یک نمونه‌ی آن اعتیاد به قمار است. کسانی که با وجودِ از دست‌دادنِ مبالغِ زیاد باز هم به قمار کردن ادامه می‌دهند به این دلیل است که معتقدند مهارت یا علم خاصی دارند که به آنها کمک می‌کند در نهایت برنده شوند.

چرا به اشتباه فکر می کنیم که کنترلِ زیادی بر جهانِ پیرامون مان داریم!

توهم کنترل چه مواقعی اتفاق می‌افتد؟
شما به همراهِ خانواده‌تان قرار است مسابقه‌ی تیم فوتبال مورد علاقه‌تان را در رقابت‌های قهرمانی لیگ تماشا کنید. پدرتان مثل همیشه پیراهنِ تیم محبوب خود را به نشانه‌ی شانس می‌پوشد. با این‌که پیراهن برای او کمی کوچک شده اما اصرار دارد که حتما آن را بپوشد چون فکر می‌کند که برای تیمش شانس می‌آورد.

تاثیراتِ فردی
وقتی باورمان این باشد که تاثیرِ ما بر رخ‌دادنِ اتفاقی بیش از میزانِ واقعی آن است، ممکن است برای دستیابی به آن صرفا به چند راهکارِ ساده بسنده کنیم، و درباره‌ی آن تعمق نکنیم و مشکلاتِ احتمالی را بررسی نکنیم. این باور همچنین می‌تواند ما را به دامانِ خرافات و سحر و جادو بیندازد در حالی که واقعیت این است که این چیزها وضعیت ما را تغییر نخواهند داد.

تاثیراتِ سیستمیک
هر زمان که دیدیم داریم احساس می کنیم که کنترلِ زیادی روی اتفاقات داریم، باید بدانیم که در معرضِ تصمیم‌گیری‌های اشتباه هستیم. این امر می‌تواند منجر به خطاها و اشتباهات بسیاری در زندگی شود. یک نمونه‌ی آن اعتیاد به قمار است. کسانی که با وجودِ از دست‌دادنِ مبالغِ زیاد باز هم به قمار کردن ادامه می‌دهند به این دلیل است که معتقدند مهارت یا علم خاصی دارند که به آنها کمک می‌کند در نهایت برنده شوند.

این توهم به چه دلیل ایجاد می‌شود؟ ریشه‌ی آن چیست؟
ما دوست داریم خود را آدم‌هایی منطقی بدانیم که با دقت و بر اساس داده‌ها و منطق تصمیم‌گیری می‌کنیم. «توهمِ کنترل» یکی از سوگیری‌های شناختی است که باعث می‌شود چنین تصوری ایجاد شود. این توهم زمانی رخ می‌دهد که دوست داریم احساس کنیم که بر یک چیز که به وضوح تصادفی است مانند قرعه‌کشی، یا رویدادهایی که روشن است ما هیچ تاثیری بر نتیجه‌ی آنها نداریم مانند مسابقات ورزشی، تاثیرگذار هستیم.

«توهم کنترل» توسط اِلِن لَنگر، روانشناسِ دانشگاه هاروارد ابداع شد. او در مقاله‌ی اصلی خود شش آزمایش مختلف انجام داد تا ببیند این سوگیری در کجا و چه زمانی ظاهر می‌شود. در هر آزمایش شرکت‌کنندگان باید در بازی‌هایی شرکت می‌کردند که به طور تصادفی انجام می‌شد، مثلِ بُر زدنِ کارت و لاتاری.

لانگر دریافت که اطمینانِ افراد به شانس‌شان برای بُرد به عوامل مختلفی بستگی دارد که هیچ کدام در واقع ربطی به برنده‌شدنِ آنها ندارد. افراد هنگامِ بُر زدنِ کارت‌ها در برابر کسی که نابلد یا دودل به نظر می‌رسید پولِ بیشتری شرط می‌کردند، حتی اگر این بازی کاملا به اتفاق وابسته بود و داشتن مهارت در این بازی اهمیتی نداشت. آنها ارزشِ بسیار زیادی برای بلیط‌های بخت‌آزمایی‌ خودشان قائل بودند، که نشان‌ می‌داد معتقدند این بلیط‌ها شانسِ بیشتری برای برنده‌شدن دارند. بنابراین اطمینانِ زیادی داشتند که برنده‌ خواهند شد و اوقات بیشتری را به این موضوع فکر می‌کردند.

به طور خلاصه چیزهای زیادی وجود دارد که می‌تواند باعث ایجادِ «توهم کنترل» شود. اما در وهله‌ی اول به این بپردازیم که چرا ما در برابر آن آسیب‌پذیر هستیم؟

توهم کنترل، نیازِ ما به کنترل‌کردن را برآورده می‌کند

در طول سال‌ها تحقیقاتِ زیادی نشان داده است که ما بسته به اینکه احساس می‌کنیم بر چیزی کنترل داریم یا نه، آن را به گونه‌ی متفاوتی تجربه می‌کنیم. یکی از این تحقیقات در سال 1971 توسط گلس و همکارانش انجام شد. در این آزمایش محققان به شرکت‌کنندگان گفتند که در حال مطالعه روی «تأثیر سر و صدا بر عملکرد آنها حین انجام برخی کارهای ساده هستند». سپس در حالی که صدای زنگ آزار دهنده‌ای را به طور تصادفی در پس زمینه پخش می‌کردند، خطاهای آنان را در حین انجام کار چک می‌کردند.

برای شرکت‌کنندگانی که در گروهِ «مطلع از حقِ کنترل» (PC) بودند دکمه‌ای قرار داده شد که در صورتی که خواهانِ قطع صدا بودند می‌توانستند آن را فشار دهند (هر چند محققان به آنها گفتند که ترجیحا این کار را نکنند.)

اما افرادی که در گروه «بدون حق کنترل» (NPC) بودند اگر صدای گوش‌خراش را دوست نداشتند هم باز صدا برایشان قطع نمی‌شد. آنها مجبور بودند به مدت 24 دقیقه آنجا بنشینند. همچنین در طول آزمایش، شرکت‌کنندگان به دستگاهی متصل شدند که میزان تحریکِ پوست آنها را اندازه‌گیری می‌کرد که چقدر عرق می‌کنند. در تحقیقات روانشناسی این موضوع اغلب به عنوان معیاری برای تعیینِ میزان استرسِ افراد مورد استفاده قرار می‌گیرد.

اگر چه در پایان آزمایش تقریبا همه به سر و صدا عادت کرده بودند، اما محققان دریافتند که گروه NPC در مقایسه با گروه دیگر (که می‌توانستند انتخاب کنند سر و صدا قطع شود) مدتِ بیشتری استرس داشتند، و کارایی کمتری نیز داشتند. نکته‌ی مهمی که در اینجا باید به آن توجه شود این است که این اتفاق در حالی افتاد که هیچ‌کس حتی در گروه PC برای قطعِ سر و صدا دکمه را فشار نداد. وقتی در وضعیت ناخوشایندی قرار داریم فقط دانستنِ اینکه می‌توانیم آن را متوقف کنیم تحمل آن را برای ما بسیار آسان می‌کند.

در طول سال‌ها تحقیقاتِ زیادی نشان داده است که ما بسته به اینکه احساس می‌کنیم بر چیزی کنترل داریم یا نه، آن را به گونه‌ی متفاوتی تجربه می‌کنیم

به طور کلی اعتقاد به این که کنترلِ اتفاقاتی که برایمان می‌افتد در دست ماست، حتی اگر همیشه درست نباشد، بخش مهمی از سلامتِ روانی ما را سبب می‌شود. نقطه‌ی مقابل «توهم کنترل»، درماندگیِ تجربه‌شده است که نشان می‌دهد چطور کسانی که قبلاً قادر به تغییر شرایط نشده‌اند، احساس می‌کنند که کنترل زندگی‌شان را در دست ندارند. این امر باعث می‌شود که آنها در مواجهه با مشکلات و موانع سریع‌تر تسلیم شوند. به طور شگفت‌انگیزی، «درماندگی تجربه‌‌شده» عامل اصلی ابتلا به افسردگی است.

ما نسبت به خطاها و اشتباهات خوش‌بین هستیم

به طور کلی مردم تمایل به مثبت‌بودن و مثبت‌گرایی دارند، که از آن به عنوانِ سوگیریِ خوش‌بینانه یا اصلِ پولیانا نیز یاد می‌شود. ما به طور کلی نسبت به جهان و خودمان خوش‌بین هستیم. این تمایل آن‌قدر عمیق است که بر درکِ ما از جهان و روش‌های فکر کردن و توجه ما تأثیر می‌گذارد. ما بیشتر به اطلاعات و اخبارِ مثبت توجه می‌کنیم تا منفی. ما سعی می‌کنیم بیشتر خاطرات و اتفاقاتِ شاد را به خاطر بیاوریم تا آنهایی که غم‌انگیز هستند. و وقتی نوبت به تصمیم‌گیری و انتخاب می‌رسد عادت داریم بیشتر به پیش‌بینی‌های خوش‌بینانه توجه کنیم و آنها را مد نظر قرار دهیم. و این تمایل به خوش‌بینی احتمالا به توهمِ کنترل نیز کمک می‌کند: ما می‌خواهیم چنین باور کنیم که همه چیز برای ما خوب پیش می‌رود، حتی اگر واقعا این‌طور نباشد.

ما علت را اشتباه می‌بینیم

مغز ما به گونه‌ای است که می‌تواند برای هر چیزی توضیحاتی علّی ارائه دهد، حتی اگر موجه نباشد. مغز چنین تفسیر می‌کند که اتفاقاتی که برایمان می‌افتد نتیجه‌ی کارهایی است که انجام داده‌ایم و این امر به توهمِ کنترل دامن می‌زند؛ در حالی که برخی مواقع ما هیچ کاری در رابطه با یک اتفاق نکرده‌ایم.

دنیل کانمن یکی از تأثیرگذارترین چهره‌ها در اقتصاد رفتاری در کتابِ خود با عنوانِ «تفکر، سریع و آهسته» در مورد این گرایش صحبت می‌کند. این کتاب در درجه‌ی اول به توضیح دو سیستم مختلف اختصاص یافته است که به فرایندِ اندیشیدن ما کمک می‌کند: سیستم اول که خودکار و خارج از کنترل ما است، و سیستم دوم که ما دانسته از آن آگاه هستیم و به پردازشِ بیشتر و عمیق‌تر مشغول است. به گفته‌ی کانمن وظیفه‌ی ارائه‌ی توضیحاتِ علّی برای رویدادها بر عهده‌ی سیستم اول است. این بدان معناست که ما به واسطه‌ی سیستم اول تمایل داریم بدون استدلال به این نتیجه برسیم که چرا چیزها اتفاق می‌افتند.

برای روشن‌شدن این موضوع به جمله‌ی زیر دقت کنید:

«جین پس از یک روز گشت و گذار در خیابان‌های شلوغِ نیویورک و تماشای زیبایی‌های این شهر، متوجه شد که کیف پولش گم شده است»

وقتی این جمله را می‌خوانید احتمالا حدس‌تان این است که وقتی جین مشغول گردش در گوشه و کنارِ نیویورک بوده کیف پولش را به سرقت برده‌اند. اما هنگامی که محققان این جمله را به مردم نشان دادند و از آنها یک تستِ حافظه‌ی غیر منتظره گرفتند، افراد کلمه‌ی سرقت را بیشتر از کلمه‌ی زیبایی‌ها با اتفاقی که افتاده مرتبط دانستند. با اینکه عملا کلمه‌ی زیبایی‌ها در جمله به کار رفته، در حالی که حرفی از سرقت زده نشده است.

از لحاظِ تئوری، جین می‌تواند کیف پولش را به دلایل مختلفی از دست بدهد، مثلا با افتادن از جیبش. اما از آنجا که در قسمت اولِ جمله، حرف از «جمعیت» و «نیویورک» در میان است، ما آماده‌ایم تا با استفاده از این علت‌ها اتفاقِ بالا را توضیح دهیم. با «توهم کنترل» همین اصل صدق می‌کند: اگر کارِ الف را انجام دهیم و به نتیجه‌ی ب برسیم، سیستم اول می‌تواند ما را به این نتیجه برساند که کار الف باعثِ وقوعِ ب شده است.

چرا توجه به این نکته مهم است

توهمِ کنترل عاملی است که می‌تواند ما را به گرفتنِ تصمیماتِ غیر منطقی ترغیب کند و منجر به نتایج منفی بشود که می توان به راحتی از آنها اجتناب کرد. قُمار یک مثال برجسته است: حتی با اینکه همه چیز در بازی کاملا تصادفی است، اما افراد اغلب احساس می‌کنند که می‌توانند با استفاده از استراتژی مناسب یا انجام آیین‌هایی خاص، شانس را به نفع خود تغییر دهند.

این تعصب و سوگیری اغلب در تبلیغ برای کازینوها و سایر شرکت‌هایی که بر کارِ قمار متکی هستند مورد سوء استفاده قرار می‌گیرد. بازاریابان علاوه بر کم‌اهمیت جلوه دادنِ خطرات قمار سعی می‌کنند این تصور را در افراد ایجاد کنند که آنها کنترلِ بیشتری روی بازی‌های شرط‌بندی دارند. مطالعه‌ای که در مورد تبلیغاتِ شرط‌بندی ورزشی در انگلستان انجام شد نشان داد که این تبلیغات برای روایتِ داستان‌ تبلیغاتی‌شان معمولا روی موضوعاتِ مردانگی و دانش ورزشی مانور می‌دهند: مردانِ مغرور و خشن که ورزش‌بلد نیز هستند شانسِ بیشتری برای بردنِ پول دارند.

حتی اگر شما زیاد اهل ورق‌بازی نیستید باز هم مستعدِ توهم کنترل هستید؛ این امر مخصوصا در موقعیت‌های خاص صادق است. تحقیقات نشان داده است که محیط‌های استرس‌زا چون محیط‌هایی بسیار رقابتی هستند، توهم کنترل را تشدید می‌کنند. همچنین این توهم در هنگام اتخاذِ یک ذهنیتِ اجرایی نیز ظاهر می‌شود، یعنی زمانی که ما تنها بر روی دستیابی به هدف تمرکز می‌کنیم و با نتایجِ احتمالی اقدام‌مان کاری نداریم.

و آنجا که «توهمِ کنترل» سر برمی‌آورد می‌تواند نتایج بدتری را رقم بزند. در تحقیقی که درباره‌ی معامله‌گری مالی سهام انجام شد، مشاهده شد که هر چه معامله‌گران سهام بیشتر دچار توهم کنترل شوند در کار خود بدتر عمل می‌کنند. معامله‌گری مالی شغلی است استرس‌زا و رقابتی که افراد را تشویق می‌کند تا در کوتاه‌مدت بر حداکثر سود تمرکز کنند.

چطور از این توهم دوری کنیم

افتادن در دامِ توهم کنترل به هوش یا شخصیت ربطی ندارد. حتی دانشمندان در زندگی روزمره‌ی خود مستعد داشتنِ این توهم هستند و برای بررسی دلایلِ اتفاقات، از شهود استفاده می‌کنند. اجتناب از «توهمِ کنترل» یعنی در موقعِ تصمیم‌گیری هشیار باشید که تنها به غریزه‌ی خود تکیه نکنید. در اینجا به چند استراتژی می‌پردازیم که احتمالا به نتایجِ بهتری منجر می‌شوند.

نظرات دیگر را هم ببینید

به هنگامِ تصمیم‌گیری در مورد هر چیزی به جای اینکه فقط بر غریزه‌ی خود تکیه کنیم، بهتر است منابع اطلاعاتی دیگر را هم مد نظر قرار دهیم. در بسیاری از مواردی که می‌خواهیم بدانیم چگونه در انجام یک کار به موفقیت برسیم، ممکن است اطلاعاتِ کافی و مناسبی نداشته باشیم تا بتوانیم انتظارات خود را تنظیم کنیم. اینجاست که باید به دیدگاه‌ها و نظراتِ دیگر هم در مورد برنامه‌مان مراجعه کنیم.

به عنوان مثال اگر تصمیم دارید در بخت‌آزمایی شرکت کنید ممکن است به طور غریزی احساس کنید که شانسِ قابل توجهی برای برنده‌شدن دارید، به ویژه اگر شماره‌ی بلیط‌تان عددِ خاصی باشد. اما یک جستجوی ساده در گوگل به شما نشان می‌دهد که در حقیقت شانسِ برد در چنین بازی‌هایی تقریبا یک در 14 میلیون است. حتی وقتی هیچ داده‌ای در دسترس نیست پذیرفتنِ نظر دوم بهتر است، و ترجیحا از کسی که از تصمیمِ شما سودی نمی‌برد.

مثل یک دانشمند فکر کنید

خیر، دانشمندان از «توهمِ کنترل» مصون نیستند؛ ولی با این وجود استفاده از روش‌های علمی بهترین راه برای ارزیابی این است که آیا یک چیز با چیز دیگر رابطه‌ی عِلّی دارد یا خیر. روش‌های علمی را مانندِ نوعی ابزار در نظر بگیرید: همان‌طور که سعی نمی‌کنید بدون استفاده از یک ترازو وزنِ چیزی را بفهمید، قبل از اینکه موضوعی را منتقدانه مورد بررسی و تفکر قرار دهید نباید علتی را به آن نسبت دهید.

اگر با روشِ علمی آشنا نیستید، نظرات و ایده‌های اصلی را یاد بگیرید و سعی کنید آنها را در زندگی روزمره‌ی خود به کار بگیرید. اگر هدف شما این است که به شخص دیگری کمک کنید تا در دامِ توهم کنترل نیفتد، ممکن است اگر مخفیانه این کار را انجام دهید شاید موفق‌تر باشید. اینکه به افراد نشان دهیم که چگونه تفکر آنها می‌تواند دچارِ خطا و اشتباه باشد، شیوه‌ای موثر برای ارائه‌ی روش‌های علمی‌ به آنهاست.

نحوه‌ی پیدایش این موضوع

اِلِن لَنگِر (Ellen Langer) اولین بار در دهه‌ی 70 میلادی اصطلاحِ «توهم کنترل» را مطرح کرد. قبل از او مطالعاتِ دیگر نشان داده بود که افراد تمایل دارند روابطِ علت معلولی را در جاهایی که واقعا وجود ندارد ببینند. این پدیده به طور گسترده به عنوانِ توهمِ علّیت شناخته می‌شود. توهمِ کنترل نوع خاصی از توهمِ علّیت است.

افراد تمایل دارند روابطِ علت معلولی را در جاهایی که واقعا وجود ندارد ببینند

مفهومِ مهم دیگری که زمینه را برای تحقیقات لانگر فراهم کرد فرضیه‌ی «جهانِ عادلانه» است که اساساً نشان می‌دهد مردم دوست دارند باور داشته باشند که زندگی عادلانه است. این شبیه مفهومِ کارما است: ما می‌خواهیم باور کنیم که اتفاقاتِ خوب برای افرادی رخ می‌دهد که کارهای خوب انجام می‌دهند و اتفاقات بد برای افرادی که کارهای بد انجام می‌دهند. مثلِ «توهمِ کنترل» و دیگر توهماتِ علت معلولی، فرضیه‌ی «جهان عادلانه» نیز مستلزم این است که توضیحاتی عِلّی برای رویدادها ابداع کنیم، بدون آنکه لزوما دلیل و منطقی پشتِ آنها وجود داشته باشد.

مثال یک: دکمه‌ی بستنِ در

آیا تا به حال شده که احساس کنید دکمه‌ی بستنِ درآسانسور، در واقع هیچ کاری انجام نمی‌دهد؟! اگر این‌طور بوده حق با شماست؛ حداقل اگر در ایالاتِ متحده باشید. پس از تصویبِ قانونِ «معلولینِ آمریکا» در سال 1990 طبق قانون درهای آسانسور مدت زمانِ بیشتری باز می‌ماند تا افرادی که از عصای زیر بغل یا ویلچر استفاده می‌کنند بتوانند به سلامت وارد یا خارج شوند. و در جا‌های خاصی مثل نیویورک این امر در مورد دکمه‌های خط عابر پیاده نیز صدق می‌کند: اکثر آنها مدت‌هاست که به خاطرِ استفاده از چراغ‌های ترافیکی کنترل شده با کامپیوتر، غیر فعال شده‌اند و کاربردی ندارند.

تا وقتی که ‌می‌دانیم روی محیط کنترل داریم، برای مقابله با مشکلات و موانع آماده‌تر هستیم

اگر دکمه‌ها کاری انجام نمی‌دهند چرا باید باشند؟ با اینکه آنها از کار افتاده‌اند، اما همین‌که آنها را فشار می‌دهیم بنا به کاربردی که برایشان تعریف شده، این امر به توهمِ کنترل کمک می‌کند و باعث می‌شود با احساسی خوب منتظر بمانیم. درست مثلِ مطالعه‌ همراه با نویز سفید، تا وقتی که ‌می‌دانیم روی محیط کنترل داریم، برای مقابله با مشکلات و موانع آماده‌تر هستیم.

مثال دو: هومیوپاتی
«توهمِ کنترل» اغلب با خرافات و باورهای ماوراءالطبیعه همراه است که در سال‌های اخیر رشد زیادی داشته است. مورد دیگری که سوگیری توهم کنترل به رشد آن کمک می‌کند اعتقاد به هومیوپاتی یا پزشکیِ جایگزین است. از سال 2019 هومیوپاتی فقط در ایالات متحده یک صنعتِ 1.2 میلیارد دلاری بوده است؛ به طوری که تحلیل‌گران پیش‌بینی می‌کنند بازار جهانی آن تا سال 2023، به میزانِ 12.5 درصد رشد کند. اگرچه درمان‌های هومیوپاتی قبلا متعلق به هیپی‌ها تصور می‌شد، اما امروزه با کمکِ برندهای ممتاز و درجه‌یکی همچون Walmart و Whole Foods در حال تبدیل‌شدن به جریان اصلی است.

این روند نگران‌کننده است، با توجه به اینکه محصولاتِ هومیوپاتی مورد تأییدِ سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) نیستند و همچنین بر اساس شواهد علمی نیستند. اگر چه هومیوپاتی معمولاً به خودی خود مضر نیست اما این ریسک وجود دارد که مصرف‌کنندگان این شیوه‌ی درمان‌ را بر درمانِ پزشکی رایج که تاثیراتش اثبات‌شده است ترجیح دهند و فکر کنند که جایگزین بهتری برای آن یافته‌اند.

خلاصه

توهم کنترل چیست؟
توهم کنترل عبارت است از تمایلِ افراد به این باور که آنها بیش از چیزی که عملا در واقعیت وجود دارد روی امور کنترل دارند. این امر باعث می‌شود که ما شانس خود را برای موفقیت یا گرفتنِ نتایج خوب بیش از حد ارزیابی کنیم و توضیح بدهیم که چگونه فلان رفتار ما منتهی به این نتایج شد.

چرا توهم کنترل اتفاق می‌افتد؟
ما متمایل به این سوگیری هستیم زیرا به لحاظِ روانی نیاز داریم احساس کنیم که روی همه چیز کنترل داریم، و همچنین یک تعصبِ کلی نسبت به خوش‌بینی داریم. جریانِ تفکر خود به خودیِ ما تمایل دارد که بین رویدادهای مختلف رابطه‌ی علت و معلولی برقرار کند، حتی اگر آنها واقعا به هم مرتبط نباشند.

مثال یک: آسانسور و خط عابر پیاده
دکمه‌ی «بستن در» در آسانسورها و دکمه‌های موجود در خطوط عابر پیاده (به ویژه در نیویورک) «دل خوش کنک» هستند: آنها در واقع هیچ کاری انجام نمی‌دهند. با این حال حذف نمی‌شوند به این خاطر که باعث می‌شود افراد احساس کنند که می‌توانند بر روی چیزهای اطراف خود تأثیر بگذارند.

مثال دو: هومیوپاتی
درمانِ هومیوپاتی از نظر علمی تأیید نشده‌ و مورد تأیید سازمان غذا و دارو (FDA) هم نیست، اما به طور فزاینده‌ای در حال تبدیل‌شدن به جریانِ اصلی است. تحقیقات نشان می‌دهد که اعتقاد به هومیوپاتی، و همچنین تفکر خرافی و باورهای ماوراءالطبیعه با «توهمِ کنترل» در ارتباط است.

چگونه از افتادن در دامِ این توهم اجتناب کنیم
بهترین راه برای اجتناب از توهمِ کنترل، آموزشِ روش‌های علمی است تا در شرایطی که وسوسه می‌شوید از غریزه‌ی خود پیروی کنید، از آنها استفاده کنید. همچنین بهتر است که نظراتِ دیگر را هم جویا شوید.

مقالات مرتبط : 

1.قدرت پیش نویس های خانوادگی – ارواح در آشیانه دوران کودکی

2.چرا توانایی های خودمان را نمی بینیم؟

3.برای گرفتن سرویس درمانی بهتر باید روایتگر خوبی از مشکلات سلامتی خود باشید


این مطلب ترجمه ای است آزاد از مطلب منتشر شده در منبع زیر که توسط گروه مترجمانِ وب‌ سایت آینده تهیه شده و صرفا جهت آشنایی با نظرات مختلف منتشر می گردد؛ بازنشر آن بدون ذکر منبع مجاز نیست و پیگرد حقوقی خواهد داشت.

برای اطلاع از تازه ترین اخبار کانادا به کانال تلگرامیِ آینده بپیوندید:           https://t.me/AyandehCanada

***به نقل از: thedecisionlab.com

مطلب قبل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *