چرا توانایی های خودمان را نمی بینیم؟

اثر دانینگ کروگر زمانی رخ می‌دهد که افراد به دلیلِ نداشتنِ دانش و مهارت در یک زمینه‌ی خاص، شایستگی‌ و صلاحیتِ خود را بیش از میزان واقعی ارزیابی می‌‌کنند. و از آن طرف کسانی هم که در یک زمینه‌ی خاص حرفه‌ای هستند، فکر می‌کنند که آن کار از عهده‌ی همه برمی‌آید و توانایی‌های خود را دست کم می‌گیرند

چرا توانایی های خودمان را نمی بینیم؟

اثرِ دانینگ کروگر چیست؟
اثر دانینگ ـ کروگر زمانی رخ می‌دهد که افراد به دلیلِ نداشتنِ دانش و مهارت در یک زمینه‌ی خاص، شایستگی‌ و صلاحیتِ خود را بیش از میزان واقعی ارزیابی می‌‌کنند. و از آن طرف کسانی هم که در یک زمینه‌ی خاص حرفه‌ای هستند، فکر می‌کنند که آن کار از عهده‌ی همه برمی‌آید و توانایی‌های خود را دست کم می‌گیرند.


«هر چه بیشتر می‌آموزم، بیشتر به این موضوع پی می‌برم که چقدر کم می‌دانم.» (آلبرت انیشتین)

 

این گرایش چه مواقعی اتفاق می‌افتد

تصور کنید شما و چند تن از دوستان‌تان تصمیم می‌گیرید هر یک به تنهایی زبان اسپانیایی را یاد بگیرید. در عرض چند روز شما می‌توانید بین ده تا پانزده جمله را به اسپانیایی بگویید. ولی شما مایوس شده‌اید، چون معتقدید باید جملاتِ بیشتری را یاد می‌گرفتید. از آنجا که یادگیری یک زبان جدید برای شما کارِ ساده‌ای است و تسلطِ خوبی بر روش های مختلف  آن دارید، فکر می‌کنید برای دیگران نیز چنین است؛ پس از خودتان انتظار دارید که باید بهتر کار می‌کردید.

از طرف دیگر، دوست‌تان فقط چند تا کلمه یاد گرفته است و با این‌حال از پیشرفتِ خود شگفت‌زده است. او حتی آن‌قدر دانش کمی دارد که نمی‌داند این کلمات را اشتباه تلفظ می‌کند و جملاتی که با آنها می‌سازد از لحاظِ دستوری نادرست هستند. در بین شما او کمتر از همه اسپانیایی را آموخته است اما دانشِ کم او مانع از این می‌شود که اشتباهات خود را ببیند. علاوه بر این، چون نمی‌تواند خود را با دوستان دیگرش مقایسه کند (به دلیل عدمِ دسترسی به آنها)، همین امر باعث می‌شود تواناییِ نسبی خود را بسیار بالا ارزیابی کند. عدم اطلاعِ او از میزان پیشرفت دیگران باعث می‌شود فکر کند که بسیار عالی کار کرده، در حالی که سرعتِ یادگیری‌اش پایین‌تر از حد متوسط است.


اثراتِ شخصی

اثرِ دانینگ کروگر می‌گوید ممکن است شما ندانید که در چه زمینه‌هایی مهارت دارید. چون فکر می‌کنید کارهایی که انجام‌شان برای شما راحت است برای دیگران نیز همین‌طور است. بنابراین نمی‌توانید مهارت‌ها و استعدادهای خود را ببینید.

علاوه بر این وقتی در زمینه‌ای چالش‌برانگیز مهارت پیدا می‌کنید ممکن است تصادفا در دامِ این باور بیفتید که استعدادِ شما در همان زمینه نهفته بوده است. اما در واقع شما یک فردِ متوسط به پایین هستید که بالاخره خود را به سطح متوسط رسانده‌اید.

همان‌طور که می‌بینید این تفاوت‌ها ممکن است باعث شود در مسیری که هستید یا در مواجه‌شدن با فرصت‌ها، تصمیماتِ نادرستی بگیرید. گاهی ممکن است از نزدیکان خود بپرسید که «به نظر شما من در چه کاری مهارت دارم؟» این پرسش هیچ ایرادی ندارد. درکِ اثر دانینگ کروگر به شما کمک می‌کند تا بدانید که چه زمانی می‌توانید به توانایی‌های خود اعتماد کنید و چه زمانی بهتر است از اطرافیان‌تان مشورت بگیرید؛ کسانی که می‌توانند شما را واقعی‌تر و به دور از احساسات و نظراتِ شخصی ببینند.

این اثر همچنین ممکن است باعث ناامیدی شما شود، مواقعی که استعدادهایی که در خودتان سراغ دارید توسط دیگران دیده نمی‌شوند. ممکن است منتظر یک ارتقاء شغلی باشید، اما برای کسی اتفاق بیفتد که حتی انتظارش را ندارد و شگفت‌زده می‌شود. بعید نیست اینطور باشد که عملکردِ متوسط شما باعث شود فکر کنید که بسیار خوب هستید، اما تخصص و مهارت او باعث شده بود تصور کند که عملکردش کاملا معمولی است.

این تصور که شما در کاری بهتر هستید ممکن است فرصتِ یادگیری از افرادِ واقعا خبره و متخصص را از شما بگیرد. علاوه بر این، وقتی در زمینه‌ای واقعا مهارت و دانش دارید اما خودتان را در حد متوسط می‌بینید باعث می‌شود فرصتِ آموزش و انتقال دانش‌تان به دیگران را از دست بدهید.

اثراتِ سیستمی

بنابراین ما به عنوانِ اعضای یک جامعه، فرصتِ یادگیری از افرادِ متخصص و ماهر را از دست می‌دهیم و اعتماد به نفس‌مان (اعتماد به نفسِ کاذب. مترجم) ما را پشت درهای بسته نگه می‌دارد. و این‌چنین می‌شود که اغلبِ اوقات افرادی با قابلیت‌های زیرِ متوسط در موقعیت‌های اصلی و مهم قرار می‌گیرند.

متاسفانه افرادی که هیچ دانش و مهارتی ندارند و جزو 25 درصد پایینِ هر حرفه و مهارتی به شمار می‌روند، نیز خودشان را بسیار دست بالا می‌گیرند. در دموکراسی ها این بدان معناست که ناآگاه‌ترین شهروندانِ، مطمئن‌ترین و با اعتماد به‌نفس‌ترین شهروندان هستند. این افرادِ نادان نه تنها در برابر یادگیری و آموزش بسیار مقاومت می‌کنند، چون معتقدند بسیار می‌دانند، بلکه در به اشتراک‌گذاریِ بیشتر اطلاعات (بخوانید اطلاعاتِ غلط) نیز مقصر هستند.

وقتی ما چیزی را نمی‌دانیم به این امر واقفیم. اما وقتی اطلاعاتِ اشتباهی درباره‌اش داریم تصور می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم و ناغافل این اطلاعات را به اشتراک می‌گذاریم.

در سطح ملی یا جهانی این اثر عواقب خطرناکی دارد که قبلا در عمل مشاهده کردایم. اگر شما یک سیاستمدار باشید ممکن است داشتنِ یک مخاطبِ کم‌سواد به سودتان باشد. افرادی که از مسائل سیاسی و جهانی بی‌اطلاع هستند به احتمال زیاد حرف‌های شما را باور می‌کنند، خود را فردِ آگاهی می‌دانند، در کمپین‌های انتخاباتی شرکت می‌کنند و رای می‌دهند، و نظرات خود را با دیگران به اشتراک می‌گذارند.

افرادِ سطح متوسط و به بالا که تا حدودی از مسائل سیاسی مطلع هستند به احتمال زیاد وارد بحث‌های سیاسی نمی‌شوند و در رای‌گیری هم شرکت نمی‌کنند زیرا خود را شایسته‌ی مشارکت نمی‌بینند. در حالی که کارشناسان و متخصصانِ امر که از همه آگاه‌ترند و می‌دانند که بنیانِ علمیِ بسیار خوبی دارند از آموزشِ معلومات‌شان به عموم خودداری می‌کنند، فقط به این دلیل که ارزش واقعیِ تجربیات خود را درک نمی‌کنند.

بیماری خودآگاهی در جوامع باعث می‌شود افراد عامی و ناآگاه با اعتماد به نفس به پشتِ میکروفون بروند، در حالی که متخصصان و افراد آگاه در پشتِ صحنه مشغولند. این پدیده باعث می‌شود اطلاعات و دیدگاه‌های نادرست در اجتماعِ گسترش پیدا کند و ما فرصت‌ِ یادگیری از همدیگر را از دست بدهیم.

اگر تعدادِ بسیار زیادی از افرادِ ناآگاه فکر کنند که آنها بهترین هستند، جامعه‌ی ما شبیهِ یک تالابِ کوچک با تعدادی ماهی در حال رشد خواهد بود.

چرا این اتفاق می‌افتد؟

اثرِ دانینگ کروگر تا حدودی به یک وضعیتِ متضاد و پارادوکس‌گونه شبیه است. افرادی که اطلاعاتِ چندانی در یک زمینه ندارند، قادر به دیدنِ ایرادات و اشتباهاتِ خود در آن زمینه هم نیستند. به دلیلِ نداشتن دانش و مهارت لازم نمی‌دانند کجا اشتباه می‌کنند، بنابراین تصورشان این است که خیلی خوب عمل می‌کنند.

برعکس افرادی که در زمینه‌ی خاصی تخصص دارند، قادر به دیدنِ مهارت‌های خود نیستند. چون کارشان برای آنها کاملا طبیعی جلوه می‌کند و نمی‌دانند که برای همه این‌طور نیست. سهولتِ استفاده از دانش و مهارتی که دارند اجازه نمی‌دهد این واقعیت را ببینند که همین کارِ ساده برای دیگران با چالش‌های زیادی همراه است. در واقع آنها بیشتر از اینکه خودشان را دست کم بگیرند، توانایی‌های دیگران را هم‌سطح با خود ارزیابی می‌کنند.

«جهل بیشتر از دانش در انسان اعتمادبه‌نفس ایجاد می‌کند.»  (چارلز داروین)


اگرچه این اثر در زمینه‌ها و موضوعات مختلفی مانند هوش هیجانی، استدلال منطقی، دانش مالی، اطلاعات سیاسی، شطرنج، رانندگی و حتا دانش پزشکی رخ داده است، اما اخیرا در مورد اینکه این اثر گرایشی مربوط به مغز آدمی است تردید وجود دارد. تحقیقاتِ انجام‌شده در سال 2016 که در این مقاله ذکر شده،نشان می‌دهد که از آنجا که داده‌های تولیدشده توسط کامپیوتر نیز تحت تأثیرِ اثرِ دانینگ کروگر هستند، این یک پدیده‌ی محاسباتی است، بنابراین نمی‌تواند یک گرایشِ ذهنی محسوب شود.

چرا این مساله مهم است؟

مفهوم اثر دانینگ کروگر مهم است به این دلیل که مارا نسبت به نقاط کورمان آگاه می‌کند و به ما این فرصت را می‌دهد تا تصوراتِ خود را با واقعیت تطبیق دهیم. از آنجا که برای کسانی که آن را تجربه می‌کنند غیر قابل تشخیص است، لازم است که یک قدم به عقب بردارید تا متوجه شوید که ارزیابی‌های شخصی شما عمدتا مغرضانه و احتمالا نادرست است. اگر شما بر اساس دانش و مهارت‌های شخصی خود دست به انتخاب می‌زنید احتمالا به قدرِ کافی از اطلاعات معتبر استفاده نمی‌کنید.

همچنین اگر شما حرف دیگران را در مورد اینکه چه تخصص و مهارتی دارند قبول کنید، اطلاعاتِ انحرافی از آنها دریافت می‌کنید. اجازه ندهید کسی شما را متقاعد کند که شایسته‌ی کسب و کار شما یا حمایتِ مالی شماست فقط به این دلیل که خود را در یک زمینه برتر می‌داند. ممکن است آنها به شدت مبتدی و عامی باشند و عملکردِ خود را بیش از اندازه خوب ارزیابی کنند.

اثر دانینگ کروگر باعث می‌شود تا ما به جایِ گوش‌دادن به افراد شایسته و قابل اطمینان، به افرادی که صرفا از خودشان مطمئن هستند گوش دهیم. این امر تأثیراتِ بی‌اندازه‌ مخربی روی جامعه‌ی ما دارد. زیرا ما اطلاعات و توصیه‌های کسانی را که اول از همه و بلندتر از دیگران صحبت می‌کنند بیشتر می‌پذیریم تا کسانی که صحبت‌هایشان بیشترین ارزش را دارد.

همچنین آگاهی از اثر دانینگ کروگر می‌تواند حسادت شما را نسبت به کسانی که به نظر می‌رسد برای انجامِ هر کاری آمادگی دارند، کم کند. این تصور که شما همه چیز را می‌دانید، نشانه‌ی بارز این است که بسیار کم می‌دانید.

«من آنقدر جوان نیستم که همه چیز را بدانم.»  (اسکار وایلد)

چطور از این گرایش اجتناب کنیم و به آن دچار نشویم؟

وقتی صحبت از اثر دانینگ کروگر است، مقایسه‌ی خود با دیگران شاید بدترین کارِ ممکن نباشد؛ (فقط یادتان باشد به درمانگرتان نگویید که ما چنین چیزی گفته‌ایم!). شما می‌توانید با گوش‌دادن به دیگران و با درک و بصیرتی که از مشاهده‌ی قابلیت‌ها و عملکرد آنها به دست می‌آورید، نسبت به توانایی‌های خودتان آگاه شوید. اگر آن دوست‌تان که فقط چند کلمه اسپانیایی یاد گرفته بود از شما می‌پرسید که پیشرفت شما چطور بوده، پاسخ شما می‌توانست او را متوجهِ این حقیقت کند که او عملکردِ خوبی در یادگیری نداشته است. علاوه بر این، تلفظ اشتباهِ او در کلمات ممکن است به شما خاطرنشان کند که شما مهارت عجیبی در یادگیری زبان دارید.

آگاهی از اثر دانینگ کروگر می‌تواند در کاهش اثراتِ آن به شما کمک کند. به یاد داشته باشید همین‌که فکر می‌کنید در کاری خوب نیستید، احتمالا نصف راه را رفته‌اید. چون این بدان معناست که شما بینش و بصیرتِ کافی برای تشخیصِ کاستی‌های خود دارید. اما این را به یاد داشته باشید که: هر مرحله‌ی جدید موانع و چالش‌های خود را دارد. همچنین به خاطر داشته باشید که اگر فکر می‌کنید در کاری بسیار خوب هستید، احتمالا هنوز چیزهای زیادی هستند که باید یاد بگیرید.

و سرانجام با دریافتِ بازخورد و پذیرا بودن نسبت به آن، می‌توانید از تاثیراتِ منفیِ اثر دانینگ کروگر دوری کنید؛ که البته گفتنش راحت‌تر از انجامِ آن است. افرادِ عادی و غیر متخصص همیشه با دریافتِ انتقاد مشکل دارند و آن را نمی‌پذیرند و هیچ علاقه‌ای به رشد و خودسازی ندارند. به جای اینکه از دریافت بازخورد و انتقادِ سازنده نسبت به عملکردتان اجتناب کنید، بدانید که آن انتقاد متوجهِ عدمِ آگاهی و دانشِ کم شماست و هشیارانه از آن برای پیشرفت خود استفاده کنید.

«هنگامی که با یک آدمِ  نادان و ابله مشاجره می‌کنید، ابتدا مطمئن شوید که او نیز همین کار را انجام نمی‌دهد.»  (اولد پرو وِرب)

 

تاریخچه‌ی اثر دانینگ کروگر

اثرِ دانینگ کروگر نخستین بار در سال 1999 توسط دو محقق، «دیوید دانینگ» و «جاستین کروگر» در دانشگاه کُرنل کشف و تنظیم شد. این محققان متوجه شدند که افراد چقدر در زندگی روزمره‌ی خود توانایی‌های خود را دست بالا می‌گیرند؛ به شخصی فکر کنید که در کلاس دستش را بالا می‌برد تا افکار و نظراتِ بی‌خاصیتش را با دیگران در میان بگذارد. و اصطلاحِ «بارِ دوگانه» را ابداع کردند. بار دوگانه می‌گوید این افراد از دو چیز رنج می‌برند: جهل، و نادانی از جهلِ خود.

محققان چند شرکت‌کننده را به طور تصادفی انتخاب کردند و آنها را در زمینه‌های طنز، گرامر و استدلال منطقی مورد آزمایش قرار دادند. محققان دریافتند افرادی که نمرات‌شان جزو 25 درصد پایینِ این آزمون‌ها بود، تمایل داشتند خود را موفق‌تر از دیگران معرفی کنند. آنهایی که نمرات‌شان جزو 12 درصدِ پایین بود، قبل از آزمون نمرات‌شان را جزو 62 درصدِ بالا پیش‌بینی کرده بودند.

از سوی دیگر افرادی که نمرات‌شان جزو 25 درصد بالا شده بود، پیش‌بینی‌شان این بود که نمرات‌شان کمی پایین‌تر از میزان واقعی باشد.
دانینگ و کروگر آزمایش مشابهی را روی دانشجویان دانشگاهِ کُرنل که از امتحانات نهایی بیرون آمده بودند انجام دادند. آنها از دانشجویان خواستند که نمرات آزمون خود را پیش‌بینی کنند، و سپس با نمرات واقعی‌ای که گرفته بودند مقایسه کردند. نتایج یکی بود.

تجزیه و تحلیل این نتایج نشان داد که تفاوت‌ها در ارزیابی دانش و توانایی‌های شخصی به مهارتِ فراشناختیِ افراد برمی‌گردد؛ همان آگاهی و درک از نحوه‌ی اندیشیدنِ خودمان. در واقع بهبود مهارت‌های شرکت‌کنندگان در زمینه‌ی طنز، گرامر و استدلال‌ منطقی به آنها کمک کرد تا محدودیت‌ها و ضعف‌های خود را بشناسند و در آزمایش‌های بعدی نمرات‌شان را بهتر پیش‌بینی کنند.

مثال اول: نیروی کار شرکتی

 در طی یک مطالعه، 42 درصد از کارکنان یک شرکت مهندسی نرم‌افزار با تکنولوژی مدرن عملکرد خود را جزو پنج درصد بالا ارزیابی کردند. البته این از لحاظ ریاضی غیر ممکن است. اما نکته‌ی مهمی است زیرا نشان می‌دهد که فرصت‌ یادگیری و رشد در شرکت‌ها می‌تواند از بین برود. وقتی 42 درصد از کارمندان شما فکر می‌کنند که عملکردِ 95 درصد از همکارانِ دیگرشان در آن شرکت پایین‌تر از آنهاست، بدین معناست که آن 42 درصد فرصتِ یادگیری از کسانی که واقعا جزو 5 درصد بالای شرکت هستند را از دست می‌دهند. آنها فکر می‌کنند که خودشان بهتر بلدند و بنابراین فرصتِ رشد و توسعه‌ی مهارت‌هایشان را از دست می‌دهند.

اگر آن 5 درصدِ برتر شرکت نیز ارزش واقعی مهارت‌ها و استعدادهای خود را درک نکنند ممکن است فرصت‌های رهبری از قبیلِ پیشرفتِ حرفه‌ای، آموزش به کارکنان، یا حتی راهنمایی‌های روزانه‌ به افراد تازه‌وارد را از دست بدهند. آگاهی کارکنان نسبت به عملکرد و توانایی‌هایشان تاثیراتِ بسیار مثبتی بر میزان رشد و توسعه‌ی یک شرکت می‌تواند داشته باشد.   

مثال دوم: در جاده

مطالعات نشان می‌دهد که حدود 80 درصد از افراد خود را «رانندگانی بالاتر از حد متوسط» می‌دانند؛ آماری که بار دیگر از نظر ریاضی غیرممکن است.

احساسِ مهارتِ بیش از حد موقع رانندگی ممکن است باعث شود راننده تصمیمات عجولانه‌ای بگیرد و دچار تصادف شود. رانندگان مبتدی که تجربه‌ی رانندگی آنها کمتر از شش ماه است هشت برابر بیشتر از سایر رانندگان احتمال دارد که تصادف کنند. این امر فقط به این دلیل نیست که آنها رانندگان کم‌تجربه‌ای هستند، بلکه به خاطر اعتماد به نفسِ بیش از حد آنان است. این تصور که آنها کنترلی عالی بر فرمان اتومبیل دارند، چیزی که واقعیت ندارد، باعث می‌شود که در جاده حرکاتی مخاطره‌آمیز و بدون ملاحظه انجام دهند که منجر به تصادفاتِ زیاد و افزایش هزینه‌های بیمه می‌شود. اگر آمار فقط مربوط به تصادفات ناشی از عدم مهارت باشد، تعداد به میزان قابل توجهی کاهش کمتر خواهد بود.

خلاصه

1. اثر دانینگ کروگر چیست؟

پدیده‌ای است که افرادِ کم‌مهارت در یک زمینه‌ی خاص، توانایی‌ها و مهارت‌های خود را در حد بالا می‌دانند. همچنین افراد شایسته و با صلاحیت قدر مهارت‌ها و استعدادهای خود را نمی‌دانند یا آنها را معمولی می‌پندارند.

2. چرا این پدیده رخ می‌دهد؟

این پدیده به این دلیل اتفاق می‌افتد که افرادی که در یک حوزه از دانش و مهارت کافی برخوردار نیستند، بینش لازم را ندارند تا تشخیص دهند که عملکردشان می‌تواند بهتر از این‌ها باشد. دانشِ کم آنها باعث می‌شود اشتباهات خود را نبینند و فرصتِ پیشرفت را از دست بدهند.

از طرف دیگر، افراد متخصص و ماهر نیز نمی‌دانند که کاری که برای آنها ساده است برای دیگران چالش‌برانگیز و گاها سخت پیش می‌رود، بنابراین ارزشِ واقعی توانایی‌ها و مهارتِ خود را نمی‌دانند.

3. مثال اول: نیروی کار

در یک شرکت مهندسی نرم‌افزار 42 درصد از کارکنان پیش‌بینی کرده بودند که جزو پنج درصد برتر قرار می‌گیرند. آگاه‌نبودن نسبت به توانایی‌ها و مهارت‌های خود در بسیاری از شرکت‌ها می‌تواند تأثیرات جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد زیرا باعث می‌شود کارکنان فرصت‌های یادگیری و آموزش را از دست بدهند.

4. مثال دوم: رانندگی

داشتن تجربه‌ی رانندگی کمتر از شش ماه احتمالِ تصادف را هشت برابر می‌کند. دلیل اصلی این است که شما تمرین زیادی نکرده‌اید و مبتدی هستید. دلیل دیگر این است که ناآگاهی شما موجب می‌شود که اعتماد به نفسِ بیش از حدی داشته باشید و بی‌پروایانه رانندگی کنید.

5. چطور از بروز این پدیده جلوگیری کنیم؟

برای اینکه از اثر دانینگ کروگر اجتناب کنید، اگر فکر می‌کنید که یک فرد متخصص هستید احتمالا به این معنی‌ست که شما تازه‌کار هستید. به خاطر جهل‌تان ناراحت نباشید. به جای خودبرتربینی و تصوراتِ غیر واقعی در مورد توانایی‌های خود، از کسانی که می‌توانند به شما کمک کنند راجع به عملکردتان بازخورد بگیرید. همچنین با مشاهده‌ی قابلیت‌ها و عملکرد دیگران جایگاه واقعی‌تان را بشناسید و تصورات خود را بر این اساس تنظیم کنید. و اگر دیگران به شما گفتند که یک فرد ماهر و متخصص هستید بپذیرید.


مطالب مرتبط : 
1. 15 نقل قولِ الهام بخش که در لحظاتِ سخت و هنگام مواجهه با دشواری ها به ما قدرت می دهند
2. داشتنِ شخصیتی قاطع و مطمئن فضیلتی است که هر کس می تواند با تمرین آن را در خود پرورش دهد.
3. آیا وقتی با مشکلی مواجه می شوید می روید که آن را حل کنید؟ یا فقط نگران می شوید؟


این مطلب ترجمه ای است آزاد از مطلب منتشر شده در منبع زیر که توسط گروه مترجمانِ وب‌ سایت آینده تهیه شده و صرفا جهت آشنایی با نظرات مختلف منتشر می گردد؛ بازنشر آن بدون ذکر منبع مجاز نیست و پیگرد حقوقی خواهد داشت.


برای اطلاع از تازه ترین اخبار کانادا به کانال تلگرامیِ آینده بپیوندید:           https://t.me/AyandehCanada

***به نقل از: thedecisionlab.com

مطلب قبل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *