چگونه مفید و موثر مطالعه کنیم؟
مطالعهی زیاد و شدید (خرخوانی کردن!) را فراموش کنید، هایلایتکردن را کنار بگذارید، از بارها خواندنِ مطالب که فایده کمی دارند دست بکشید؛ روانشناسیِ یادگیری، روشهای بهتر و موثرتری برای مطالعه و درس خواندن ارائه کرده است که با هم میخوانیم
مواردی که باید بدانیم
«دانستههایمان است که ما را به درد سر میاندازد، نه چیزهایی که نمیدانیم.» (نقل قولی احتمالا ساختگی مربوط به قرن نوزده)
سال 1993 بود و من در16 سالگی سر جلسهی آزمون جغرافیا بودم. روز یک امتحان عمومی به سبکِ مدارس قدیمی که در سالنِ ورزشی مدرسه برگزار میشد. بوی خفهکنندهی مواد شوینده و گردوغبار به شدت در هوا احساس میشد. نیمکتهای تکنفرهی عهدِ عتیق که تماما آغشته به جوهر بود و یک نقطهی سالم نداشت و حدود سه نسل بود که استفاده شده و الان دیگر کاملاً غیر قابل استفاده بودند، در ردیفهایی با دقتِ تمام و مرتب چیده شده بودند. سکوتی غیر طبیعی و وحشتناک بر فضا حاکم بود که کاملا میشد آن را حس کرد.
با وجود همه این ها من به شدت درس خوانده بودم بودم و مثل یک قهرمان برای این امتحان آماده بودم و احساسِ اعتماد به نفس میکردم. نفس عمیقی کشیدم، دفترچهی امتحانی را باز کردم، تا نگاهی به صفحهی اول سوالات انداختم، یک دفعه خودم را در موقعیت ناراحتکننده ای یافتم. همان لحظه چشمم به نوشتهای افتاد که مدت ها پیش یک نفر مثل من روی نیمکتی که نشسته بودم با چیزی خراشیده و نوشته بود: «اَه، لعنت بهت. دانشگاه از دستم رفت. 1992»
همان موقع فهمیدم که من تنها کسی نیستم که اعتماد به نفسم را موقع امتحان با دیدن سوالات از دست داده بودم. این خاطره همچنان در ذهنم مانده بود تا 12 سال بعد که من تدریس روانشناسی را شروع کردم و تازه آن موقع دلیلش را درک کردم. فهمیدم که تحقیقاتِ روانشناسی نشان میدهند که توانایی ما در بررسی دقیق و ارزیابی سطح دانش و مهارتمان (که به آن توانایی فراشناختی گفته میشود) اغلب دارای مشکل است و این خبر بدی است. این نقص باعث میشود ما احساس کنیم فهم و ادراکِ بالایی داریم و تشویقمان میکند تا همچنان با روشهایی بیفایده به مطالعه ادامه دهیم، و به تدریج تلاش ما برای یادگیری را تحلیل میبرد. این مورد را میتوان با بررسی برخی شیوههای رایج مطالعه و تصوراتِ غلطی که دربارهی یادگیری ایجاد میکنند، به راحتی نشان داد. بیایید از شیوهی همیشگی و محبوبِ بسیاری از دانشآموزان و دانشجویان یعنی «خرخوانی کردن» شروع کنیم.
خرخوانی با این هدف انجام میشود که بخواهیم درست قبل از امتحان، با پشتکار و تلاش زیاد مطالب را در ذهنمان حک کنیم. اما مطلبی که به این شیوه آموخته شوند، در هنگامِ نیاز به سختی یادآوری و تداعی میشود.
(برگرفته از گفتگویی با معلمان دربارهی روانشناسی و با دانشآموزان راجع به برخی ایدهآلهای زندگی، توسط ویلیام جیمز. 1899)
احتمالا همهی ما زمانی این کار را انجام دادهایم. یک روز قبل از امتحان، کتاب و جزوه و دفتر و قلم را دور تا دورِ اتاق پخش می کنیم. چندین بسته نوشیدنیِ انرژیزا هم تهیه میکنیم تا کافئینِ مورد نیاز بدنمان را تامین کند که خیلی هم کارآمد است. هر چه باشد کاراییِ بالا مُد روز است. حالا موقعِ خرخوانی است. تحقیقات نشان دادهاند که خرخوانی برای بسیاری از دانشآموزان یک راه حل و گزینهی مطلوب است.
با این حال از اواخر قرن 19 تحقیقاتِ روانشناسی نشان داده اند که پخشکردنِ زمان مطالعه در چندین نوبتِ کوتاه بهتر از انباشتهکردنِ کل کار برای یک جلسهی فشرده خستهکننده است. این شیوه به «تاثیر فاصلهگذاری» معروف است. و یکی از معدود یافتههای روانشناسی است که تقریبا مورد توافقِ همگان است و کمتر بحثی بر سر آن می شنویم و نوعی سردرگمی درباره آن وجود دارد، طوری که بیشترِ ما از منافع آن بهره مند نمی شویم
.
روشِ رایجِ دیگر مطالعهی چندین و چندبارهی مطالب است. اینکه چرا دانشآموزان بیشتر از این روش استفاده میکنند روشن است. اگر قسمتی از یک متن را بارها بخوانید، آن قسمت در نظرتان آشنا جلوه میکند. و شما به احتمال زیاد این احساسِ آشنایی را یکجور پیشرفت تلقی خواهید کرد. متأسفانه این تصور اغلب غیر واقعی است. و نشاندهندهی این است که شخص به تفاوتِ اساسی بین موقعی که مطالعه میکند و هنگامی که سرِ جلسهی امتحان است توجهی نمیکند: موقع درس خواندن وقتی مطالب و پاسخها پیش رویتان است همه چیز راحت به نظر میرسد. ولی متاسفانه سر جلسهی امتحان از این خبرها نیست.
تکیه بر بازخوانیِ منفعلانهی مطالب هنگام مطالعه، نشان میدهد که ما یک تصور اشتباهِ اساسی دربارهی ماهیت حافظه داریم. ما اغلب حافظه را شبیهِ دوربین میدانیم، البته کمی نامطمئنتر از آن و البته نه شبیه دوربینهای حرفهای امروزی، بلکه بیشتر شبیهِ دوربینهای قدیمی که برای گرفتن یک عکس پرتره به 30 دقیقه نوردهی نیاز داشت. و در این مدت شخص باید کاملا بیحرکت میماند تا عکس خراب نشود.
و حالا نسبتدادنِ این قاعده به حافظه، در ما این تصور را به وجود میآورد که یادآوریِ بهترِ مطالب تنها به نوردهیِ بیشترِ ما (بازخوانیِ چندین و چندبارهی مطالب) بستگی دارد و این کار احتمالا تنها عاملی است که بر عکسِ تولید شده پایانی (یادآوری مطالب در موقع نیاز) تاثیر میگذارد. با این حال تصورِ اینکه حافظه مانند یک دوربینِ عمل میکند گمراه کننده است و هیچ کمکی به مطالعه نمیکند.
حقیقت این است که حافظهی ما مطالب را به صورتی منفعلانه بازتولید نمیکند. بلکه آنها را بشکلی فعالانه و بر اساسِ دانش قبلی، تجربیات و انتظارات ما بازسازی میکند. اگر بخواهیم با عکاسی مقایسه کنیم، عملکردِ حافظه خیلی شبیهِ فیلترهای ویرایش عکس در یک استودیوعکاسی است تا خودِ دوربین عکاسی. استفادهی مفید از حافظه بیشتر به این شبیه است که بدانیم چگونه از دانش، تجربه و انتظارات قبلی مان مانند فیلتر های موجود در استودیوها استفاده کنیم تا مطلبِ مورد مطالعه را با دانستههای قبلیمان ترکیب و هماهنگ کنیم.
«تلاش را با موفق شدن اشتباه نگیرید.»
(جملهی مورد علاقهی جان وودن، مربی بسکتبال ایالات متحده)
همانطور که میبینید متداولترین روشها برای مطالعه اغلب آنهایی نیستند که روانشناسان توصیه میکنند. من به طرز اسفناکی میبینم که حتی وقتی شواهدی دارید که نشان میدهد مطالعهی شدید و زیاد، و بارها خواندنِ یک مطلب بیفایده است، احتمالا باز هم نمی خواهید که این عادت را ترک کنید. ممکن است استدلال کنید که «خرخوانیکردن، من را به اینجا رسانده است، پس نمیتواند کاملا بیتاثیر باشد.»
درست میگویید. کاملا هم بیتاثیر نیست. با این حال گزینههای بسیار بهتری وجود دارد، مخصوصا اگر هدف شما یادگیری و حفظِ مطالب برای مدت زمانِ طولانی است. اگر سالها قبل برای امتحان جغرافیا با روشهای درستی مطالعه کرده بودم شاید حالا میتوانستم غیر از اسامی چند مکانیزم فرسایشِ سواحل، مطالبِ دیگری را هم به خاطر بیاورم. بگذریم، چند روشِ مطالعه را بررسی کردیم که علیرغم تصور عمومی چندان خوب نبودند، حالا به چند جایگزینِ بهتر و موثر خواهیم پرداخت. روشهایی که قصد دارم معرفی کنم و من طرفدار آنها هستم، فارغ از اینکه در چه زمینهای مطالعه میکنید، روشهای خوبی هستند و برای عملیکردنِ آنها نیازی به دانشِ روانشناسی ندارید. شما می توانید با ایجاد تغییراتی نسبتا اساسی در نحوهی مطالعهتان توان یادگیری خود را بالاتر ببرید، از روش مطالعه شاگردانِ ممتاز الگوبرداری کنید و مطالعهکردن را از یک کار سخت و مشقتبار به فعالیتی لذتبخش و مفرح تبدیل کنید.
چه باید کرد؟
جلساتِ مطالعه و درس خواندن را به چندین نوبت با فواصل مشخص تقسیم کنید
همانطور که بالاتر گفته شد بهتر است زمانِ مطالعه را به چندین جلسهی کوتاهتر تقسیم کنید بجای اینکه یک مطالعهی چند ساعتهی مداوم و پرفشار را بر خود تحمیل کنید. در موردِ استفاده از «تاثیرِ فاصلهگذاری» در مطالعاتِ ممکن است این سوال برایتان پیش بیاید که آیا یک فاصلهی زمانی بهینه برای فاصلهگذاری بین جلساتِ مطالعه وجود دارد؟ آیا تعیین تعداد جلساتِ قانون مشخصی دارد؟ آیا بین جلسات حتما باید فاصلهی زمانی معینی تعیین شود؟
خبر خوب این است که دستورالعملهای سادهای که در مورد برنامهریزی جلساتِ مطالعه وجود دارد کفایت میکند و لازم نیست دنبالِ روش ویژه ای باشید. تعداد جلساتِ مهم است و سعی کنید خیلی کم نباشد. اگر 12 ساعت زمان برای مطالعه دارید، بهتر است شش جلسهی دو ساعته برای مطالعه تعیین کنید تا اینکه بخواهید در دو جلسهی شش ساعته کار را تمام کنید.
تحقیقات نشان میدهد که فواصلِ طولانیتر بین جلساتِ منجر به بخاطرسپاری بهتری میشوند. با این حال از آنجا که مطالعه اغلب در یک بازهی زمانی محدود انجام میشود اولویت باید با تعداد جلسات باشد، تا تعیینِ فاصلهی بیشتر بین جلسات.
مطالعهی موضوعاتِ مشابه را به صورتِ تناوبی (چند در میان) انجام دهید
ما اغلب معتقدیم که بهتر است هنگام مطالعه، مباحث و موضوعات را به چندین بخش تقسیم کنیم. یک محدودهی زمانی را به فقط یک موضوع اختصاص دهیم و یک دور هم آن را مرور کنیم و سپس سراغِ موضوعِ بعدی برویم. با این حال امروزه تحقیقات به دفعات نشان داده است که ایجادِ تناوب در مطالعهی موضوعاتِ مختلف (که به آن فاصلهدادن گفته میشود) بسیار موثرتر است؛ مخصوصا برای دو موضوعی که شبیهِ هم هستند و در صورتِ فاصله ندادن بین مطالعهی آنها ممکن است آنها را به راحتی با هم اشتباه بگیریم.
به عنوانِ مثال اگر دارید در مورد داروهای روانگردان مطالعه میکنید، احتمالا میخواهید داروهای مختلفی را بررسی کنید: مثلِ داروهای محرک، افسردهکننده، و توهمزا. به طور کلی شما این مبحث را به دو روش میتوانید مطالعه کنید: روشِ بخش بخش کردن، و روشِ فاصلهدادن.
در روش اول شما هر دسته از داروها را به صورتِ متوالی و پشت سر هم مطالعه میکنید. مثلا مطالب مربوط به داروهای محرک را کامل مطالعه میکنید، سپس یک دور آن را مرور و نتیجهگیری میکنید و بعد از آن به سراغِ داروهای افسرده کننده یا توهمزا میروید.
ولی به جای آن میتوانید بین مطالعهی این چند دسته دارو فاصله بگذارید و در این فاصله اطلاعاتِ مختلف آنها را بررسی کنید. به عنوان مثال تعاریف، نمونهها، مکانیسم عمل و تاثیراتِ روانی آنها. در روش فاصلهدادن قبل از پرداختن به مثالهای هر گروه، ابتدا به تعریفِ آن گروه از داروها میپردازیم، سپس مکانیسمهای عملکردِ آنها را مطالعه میکنیم، و در انتها به سراغِ تاثیرات روانی آنها میرویم.
بگذارید یک قاعدهی کلی بگوییم که با کمک آن بتوانید بفهمید مطالعهی بخش بخش بهتر است یا فاصلهگذاری بین موضوعات مختلف. تحقیقات نشان میدهد که فاصلهگذاری، توجهِ شما را به این سمت میبرد که دنبالِ تفاوت بین موضوعاتِ مختلف باشید. بنابراین هنگامِ مطالعهی موضوعاتِ مشابه این روش بسیار موثرتر است؛ به خصوص آنهایی که تمیزدادنشان از هم به کمی تلاش نیاز دارد.
همچنین مواقعی که میخواهید اطلاعاتی را به یک دستهبندیِ مشخص اختصاص دهید میتوانید از این روش بهره بگیرید؛ برای مثال زمانی که در حالِ طبقهبندی آثار هنری هستید.
در مقابل، به نظر میرسد روشِ بخش بخش توجه شما را به سمتی میبرد که به دنبالِ شباهتهای بین موضوعات مختلف باشید. بنابراین بهتر است برای موضوعاتی که به راحتی از هم قابل تفکیک هستند استفاده شود یا زمانی که یک دستهبندی از پیش تعیین شده است. به عنوان مثال هنگامی که در حال مطالعهی جدول تناوبی عناصر هستید.
به جای تکرار و اشاعهی نظرات دیگران، سعی کنید بر خلق درکِ شخصی خودتان را از یک موضوع تمرکز کنید
بالاتر در بخشِ «مواردی که باید بدانیم» ذکر کردیم که حافظه اساسا و در ذات خود بازسازیکننده است تا اینکه تولیدکننده باشد. اگر قصد شما این است که مطلبی را بدونِ درگیرشدن با متن و صرفا در یک حالتِ منفعلانه و پذیرنده بارها بخوانید، حافظهی خود را طوری بهکار خواهید گرفت که به جای اینکه درکِ خودتان را از موضوع داشته باشید، برداشتِ نویسنده را بازتولید کنید.
پس بهترین کار برای برداشتِ و خلق درک شخصی از یک مطلب چیست؟ پاسخ این است که هنگامِ مطالعه، آنچه میخوانید را مورد پرسش و کنکاش قرار دهید. با پاسخدادن به این پرسشها، خودتان را مجبور میکنید به این موضوع فکر کنید که آن مطلب را چگونه به زبانِ خود و با استفاده از دانش و تجربیات خودتان توضیح دهید.
میتوانید از روشی به نام «پرسیدنِ مفصل و مشروح» استفاده کنید تا با یک روش معین، فرایندِ پرسش ایجاد کردن را بخشی از مطالعهی خود کنید. در این روش شما دربارهی مطلبی که مطالعه میکنید پرسشهایی را مطرح و البته یادداشت میکنید که نیاز به پاسخِ مشروح و روشنِ شما دارد. میتوانید این پاسخها را به صورتِ شفاهی بیان کنید و در ابتدا نیز برای کمک میتوانید به خودِ مطلب مراجعه کنید. این کار را آنقدر انجام دهید تا در نهایت بدون مراجعه به متن بتوانید به سوالات پاسخ دهید.
در استفاده از روشِ «پرسیدنِ مفصل و مشروح» سعی کنید تا جایی که میتوانید بر توضیح دادن تمرکز کنید. هدف این است که تا حد ممکن مطلب را برای خودتان معنیدار کنید. پرسشهای خود را با «چرا» یا «چگونه» شروع کنید تا در رسیدن به این هدف به شما کمک کنند. همچنین در مورد مفاهیمی که انتزاعیتر هستند مثالهای ملموس بیاورید تا مطلب برایتان جا بیفتد. به عنوان مثال در مورد همین مطلب میتوانید چنین پرسشی مطرح کنید: «چرا پاسخدادن به پرسشهای خودمان به ماهیتِ بازسازی کنندهی حافظه کمک میکند؟!»
تمرینِ های بازیابی آنچه فهمیده اید را جزء لاینفکِ مطالعهی خود قرار دهید
با توجه به اینکه هدف از مطالعه آمادگی برای امتحان است، راستش کمی خنده دار است که ما ترجیح میدهیم برای آزمایشِ توانایی خود در بازیابی اطلاعات از حافظه (تمرین بازیابی)، برعکس عمل کنیم و از روشهایی مثل بازخوانی استفاده کنیم. امتحان فقط برای سنجشِ میزانِ یادگیری نیست. خودِ امتحان میتواند مکانیسمِ قدرتمندی برای یادگیری باشد. این یکی دیگر از یافتههای بسیار مهم و تاثیرگذارِ روانشناسی است که در حال حاضر بدیهی تلقی میشود. و از آن به عنوانِ «اثر امتحان» یاد میشود.
برعکسِ تصور شما، هنگام امتحان بازیابیِ اطلاعاتی که کسب کرده اید، هم موفقیت و هم شکست، یعنی هر دو حالت برای حافظهی شما مفید هستند. هر دو نتیجه برای اطمینان از درکی که نسبت به دانش و معلومات خود دارید بدردبخور هستند. این اطلاعات برای سمتوسو دادن به مطالعات شما بسیار ارزشمند است تا مطالعهای که میکنید بر اساسِ پیشرفت باشد و نه حدس و گمان. هنگام مطالعه و درس خواندن، آنچه که تصور میکنید که میدانید مهم نیست؛ بلکه آنچه میتوانید ثابت کنید که میدانید مهم است. عجیب است، اینطور نیست؟ احتمالا شما همیشه امتحان را چیزی عذابآور میدانستید و با جدیت سعی میکردید از آن دوری کنید. در حالی که میتوانید از آن به عنوان ابزاری برای یادگیری استفاده کنید.
اشتباه نکنید و تمرینِ بازیابی را به عنوانِ یک تمرینِ ضعیف در یادگیریِ برای امتحان دست کم نگیرید. مفیدبودنِ تمرین بازیابی تنها برای مواقعی نیست که میدانید امتحانِ بعدی چه مشخصهای خواهد داشت و شامل چه نوع سوالاتی خواهد بود. همچنین تاثیرگذاریِ آن به این بستگی ندارد که محتوای تمرینِ بازیابی با مضمونِ امتحانیِ شما متناسب باشد. علاوه بر این مزایای تمرین بازیابی فقط به چیزهای واقعی محدود نمیشود. بلکه شاملِ مفاهیم و انتقالِ دانش از یک حوزه به حوزهی دیگر نیز میشود.
شما میتوانید با روشِ خواندن، سوالکردن و شرحدادن به خودتان، و مرور کل مطلب (روش سه آر 3R) تمرینِ بازیابی را به صورتِ پویا واردِ مطالعهی خود کنید. یعنی قسمتی کوتاه از متن را بخوانید، سپس مطلب را کنار گذاشته و سعی کنید برداشت و درکِ شخصیتان را به زبان خود بیان کنید، و تا زمانی که این کار را نکردهاید برای مقایسهی یادگیریتان سراغِ متن اصلی نروید. این مراحل را آنقدر تکرار کنید که تواناییتان در به دست آوردنِ معنی و مفهومِ مطلب از طریقِ سوالکردن (و نه کلمات) برای خودتان رضایتبخش باشد. اگر به جای بیانِ شفاهی سعی کنید توضیحاتی که برای خود میدهید و برداشتتان از مطلب را بنویسید، یادداشتهایی خواهید داشت که درک شما از مطلب را ثبت و ضبط میکند.
علاوه بر هایلایتکردنِ قسمتی از متن، در مورد آن تامل هم بکنید
حالا متوجه میشوید که هنگامِ مطالعه، تعاملِ شما با متن بسیار موثر است؛ اما نه هر تعاملی. مثلا هایلایتکردنِ متن روشی است که دانشجویان زیاد از آن استفاده میکنند. ظاهرا این کار در هنگام مطالعه کاملا معقول به نظر میرسد. مشخصکردن و برجستهکردنِ قسمتهای مهمِ یک متن یا مطلب کمک میکند مطالبِ کماهمیت و کمتر مرتبط را فیلتر کنید و بار حافظه را کمتر کنید؛ و بنابراین توجهتان را راحتتر بر قسمتهای مورد نظر متمرکز کنید. با این حال مطالعاتی که دربارهی تاثیراتِ هایلایتکردن انجام شده، خیلی رضایتبخش نیست؛ مخصوصا اگر شما صاحب یک لوازمالتحریر فروشی هستید. در معدود مواردی که نتیجهی یک مطالعه نشان داده که هایلایتکردن تأثیرِ مثبتی بر یادگیری دارد، این تاثیر ناشی از خودِ عملِ هایلایتکردن نیست. بلکه مربوط به آن اندیشهای است که منجر به هایلایتکردنِ آن قسمت میشود؛ این فکر که چرا آن قسمتِ خاص مهم است و باید به آن توجهِ بیشتری کرد.
در واقع تحقیقات نشان میدهد افرادی که اغلب از هایلایتکردن استفاده میکنند تمایل دارند این کار را با کمترین بهرهوری انجام دهند و بنابراین فایدهی کمتری از آن میبرند. میدانم دوست دارید فکر کنید که هایلایتکردن مثلِ یک اسکنر نوری در ارتباطِ مستقیم با حافظهی بلندمدتِ شما عمل میکند، اما بدانید که این روش نمیتواند جایگزینِ تعامل ذهنی شما با متن شود.
نکاتِ مهم و کلیدی
* شما نمی توانید در مورد اینکه روشهای مطالعهتان چقدر مفید و موثر هستند، به شهودتان اتکا کنید. قضاوتهای شهودی دربارهی یادگیری اغلب نادرست هستند و درکِ وارونهای از پیشرفت در شما ایجاد میکنند.
* برای مطالعه از روشهای مرسوم و غیر فعال مانندِ خواندنِ مکرر متن و هایلایتکردن پرهیز کنید. این روشها از ماهیتِ بازسازیکنندهی حافظه بهرهای نمیبرند و آن را خسته و ناکارآمد میکنند.
* درگیر شدن و سهیم شدن روشمندِ شما با مفاهیم، رمزِ موفقیت در مطالعه است.
* به جای اینکه روزِ قبل از امتحان یک جلسهی فشرده و طولانی را به مطالعه اختصاص دهید، بهتر است مدت زمانی که در اختیار دارید را به تعدادِ بیشتری جلساتِ کوتاه تقسیم کنید و به مطالعه بپردازید.
* وقتی در حالِ مطالعهی موضوعاتی هستید که شبیهِ هماند و ممکن است با هم اشتباه گرفته شوند، بهتر است مطالعه را متوقف کنید، و بینِ جلساتی که موضوعاتِ مشابه را مطالعه میکنید تناوب ایجاد کنید. این کار کمک میکند تا بتوانید تفاوتِ بین این موضوعات را از هم تشخیص دهید و احتمالِ اینکه آنها را با هم اشتباه بگیرید کمتر شود.
* شما باید خودآزمایی را بخشی جداناپذیر از مطالعهی خود ببینید. یک روش برای عملیکردنِ آن، استفاده از خواندن، سوالکردن و شرحدادن به خودتان، و مرور کل مطلب (روش سه آر 3R) است: قسمتی از متن را بخوانید، سپس آن را کنار بگذارید و سعی کنید مفهومی که برداشت کردهاید را برای خودتان بیان کنید، و بعد آن را با متن اصلی مطابقت دهید؛ و در صورت لزوم مجددا این روند را تکرار کنید.
نکاتِی بیشتر
«هر چه تلاش کردی و شکست خوردی، مهم نیست. باز هم تلاش کن. باز هم شکست بخور.
اینبار بهتر و سربلندتر شکست بخور.»
(از رمانِ Worstward Ho نوشتهی ساموئل بکت، 1983)
قابل درک است که هنگامی که نزدیکِ امتحانات هستید به دنبالِ گرفتنِ نتایج سریع و آسان از مطالعه باشید. بالاتر گفتیم که یکی از دلایلی که افراد از روشهای نسبتا کمتاثیر در مطالعه استفاده می کنند این است که آنها اغلب ساده هستند و احساسِ خوب مطلوبی در فرد ایجاد می کنند که گویا مطلب را یاد گرفته است؛ هر چند که این احساس اغلب غیر واقعی و گمراه کننده باشد.
در عوض روشهایی که من در این مقاله از آنها دفاع کردم، برای اجراشدن نیاز به کمی سعی و تفکر بیشتر دارند. در هنگام استفاده از این روشها ابتدا ممکن است پیشرفتتان در مطالعه چندان به چشم نیاید. تلاشهای اولیه ای در زمینهی «تمرینِ بازیابی» خواهید کرد به احتمال زیاد نشان خواهند داد که درکِ شما از مطالب به اندازهای که فکر میکردید در ذهنتان ماندگار نشده است. احتمالا این مساله باعثِ نگرانی شما بشود و حتی ممکن است فکر کنید تلاشهایتان بینتیجه بوده است. اما در حقیقت، دقیقا عکسِ آن صادق است؛ شما در حال مطالعه با روشهای موثرتر و مفیدتری هستید و احتمالا آنچه را که مطالعه میکنید ماندگاری بیشتری در ذهنتان خواهد داشت.
ممکن است برای سبکتر کردنِ بار مطالعهتان، وسوسه شوید از وسایل تکنولوژیکی مثل اپلیکیشنهای تلفن همراه استفاده کنید. توصیهی من این است که در این زمینه احتیاط کنید. چون همان تلفن همراهی که استفاده از آن اپلیکیشنها را برای شما میسر میکند، وسیلهای است برای ارتباط با دوستانِ مجازی، خریدهای اینترنتی، ویدیوهای سرگرمکننده و خندهدار، و کلی برنامههای مفرح و لذتبخشِ دیگر تا حواس شما پرت شود و کار و برنامهتان به تعویق بیفتد. جای تعجب نیست که چرا محتواهای مالتیمدیا به مطالعاتِ شما کمکی نمیکنند.
نگران نباشید؛ حرف من این نیست که کامپیوتر شخصیتان را کنار بگذارید و به زمان قبل از آن برگردید. با این حال پیشنهاد میکنم هنگام مطالعه، نوتیفیکیشنها و هرگونه هشدارهای دیگر مربوط به شبکههای اجتماعی، ایمیلها و هر اپلیکیشن دیگر را خاموش کنید. اینها حواس شما را پرت میکنند و اجازه نمیدهند کارتان را انجام دهید.
یکی از یافتههای چند دههی گذشته در زمینهی روانشناسیِ شناختی این است که مطالعه (و به طور کلی یادگیری) شبیهِ باشگاه ورزشی رفتن است؛ اگر خواهانِ بهترین نتیجه هستید باید کمی عرق بریزید.
روشهایی که در بالا مطرح شدند سختیِ خوشایندی ایجاد میکنند. یعنی کمی درد و سختیِ کوتاهمدت را تحمل میکنید درعوضِ در بلند مدت سود خوبی برداشت می کنید.
مطالعهی موثر ممکن است کمی سختتر باشد و کمی دیرتر ثمر بدهد. اما فکر نکنید این بدان معنیست که دستیابی به آن همیشه زمانِ زیادی میبرد. تحقیقات در مورد عاداتِ مطالعاتیِ دانشجویان ممتاز و آنهایی که کمتر موفقاند نشان میدهد دانشجویان ممتاز وقتِ بیشتری برای مطالعه صرف نمیکنند. بلکه آنها زمانِ بیشتری صرفِ انجام کارهایی مانند منظم کردن آنچه خوانده اند و اندیشیدن دربارهی محتوای مطالب میکنند، به علاوه خلاصهای از مطلب اصلی، درکِ خودشان و مفاهیم دریافتی را تهیه میکنند.
و در آخر اینکه مطالعهی مفید و موثر بیشتر به نحوهی مطالعهی شما بستگی دارد تا اینکه چقدر زمان به آن اختصاص میدهید.
مطالب مرتبط :
1. چرا توانایی های خودمان را نمی بینیم؟
2. مهارت های نرم برای کنار آمدن با واقعیت های سخت ضروری هستند
3. آیا حافظه شما در طول همه گیری بدتر شده است؟ داده ها چنین می گویند
این مطلب برداشتی است آزاد از مطلب منتشر شده در منبع زیر که توسط گروه مترجمانِ وب سایت آینده تهیه شده و صرفا جهت آشنایی با نظرات مختلف منتشر می گردد؛ بازنشر آن بدون ذکر منبع مجاز نیست و پیگرد حقوقی خواهد داشت.
برای اطلاع از تازه ترین اخبار کانادا به کانال تلگرامیِ آینده بپیوندید: https://t.me/AyandehCanada
***به نقل از: psyche.co
مطلب قبل